حدود ۱۴سال پيش ازدواج كردم و یک فرزند دارم/همسرم ده سال از من بزرگتره وبه لطف خدا تازگی ها از وضعيت مالي خوبي برخوردارشده .او مردي شيك پوش خوش تيپ و خوش چهره است.البته منم به نسبت خودم خوبم و دست كمي از او ندارم اما ... مشكلي كه من باهاش مواجه هستم و به شدت رنجم مي ده اينهاست:اول و مهمترین مشکل::حقیقتی که نباید می فهمیدم را فهمیدم .او ز.ن .ب.از بوده و الان تشدید شده است:(بهانه گیری میکنه و پشتش حسابی گرمه) و فقط نقش كلفت خونش (دستور زیاد می دهد)،پرستار بچه و شريك جنسي اش را دارم/ دوم:مش روب خور قهاريه و جديدا فهمیدم ت ر .ياك مصرف میکند.البته به روی خودم نیاوردم که از سرش اطلاع دارم. سوم:اغلب شبها ديروقت ميآد و به من اطلاع نمي ده كه چيكار مي كنه و كي ميآد و كي مي خواد بره(من حق ندارم با موبایلش تماس بگیرم و بپرسم کجایی ! می گوید به من کار نداشته باش!!) چهارم:به شدت شكاكه و بدبین است و پي درپي منو چك مي كنه پنجم :بهانه گير و پرخاشگره و مدام دنبال بهانه ايه تا از خونه بيرون بزنه ششم :جديدا برام مسجل شده كه زن دومي اختيار كرده و حتي براش خونه گرفته/.البته صیغه کرده چون شناس.نامه هایش را دیدم هفتم:حدود هشت سال است كه با خانواده من قطع ارتباط كرده و من را نیز از دیدنشون محروم کرده .هشتم:چندين بار مرا به بهانه هاي مختلف از خانه بيرون كرده تا. ز.ن به خانه بياورد چون آثار حضور يك زن مي ماند و وقتي به او اعتراض مي كنم مي گويد تو بيمار و شكاكي نهم:هرگونه ازادي فردي و اجتماعي را از من گرفته و منو به معناي واقعي استثمار كرده و از هيچ حقوقي برخوردار نيستم حتی کلاس ورزش رفتن .... دهم : مهمتر از همه شخصيت من رو با كارهاش تحقير كرده و من ازش نفرت پيدا كردم .
اگر بخواهیم یک طرفه به قاضی نرویم :::۱- من فردی هستم که شوهرم با خانواده ام معاشرت نداره خودش راه پای همه را بریده و همیشه از اینکه من فامیل دلسوز ندارم معترضه ۲-بسیار ارومم و جلف بازی و لوند بازی بلد نیستم ۴-چیزی از او کم نگذاشتم همچین گلی به سرم زده پس لطفا ننویسید شاید تمکین نکردی ۵- منطقی هستم ۶- هیچ وقت غر نزدم همیشه هرچی او گفته پذیرفتم ۷- زن بدبو و کثیف و بد هیکل و بد لباس و بد قیافه هم نیستم ...فقط همسرم زیادی مرد کامل و زرنگ و پخته ای است
من خیلی منطقی هستم و بدون دلیل حرفی نمی زنم.به خداجز اطاعت و فرمانبرداری تو زندگی هیچ کاری نکردم.همش گذشت کردم و چیزی برای شوهرم کم نگذاشتم.همیشه سیرابش کردم ازمحبت از عشق از رسيدگي به خونه و تغذیه
اما او خيلي درحقم نامردي كرد خيلي اذیتم كرد و می کنه /خیلی عذابم داد و می دهد /
در اين مدت بسياري از دوستان اينترنتي توصيه هاي مختلفي كردن مثلا به من توصیه کردن در خانه مرتب باش مرتب شدم . اما او برداشت بدی کرد گفتند:: ارایش کن و به خودت برس و آهنگ گوش بده و برقص انجام دادم ولی او برخورد بدی با من کرد
گفتند ::پسرت را بیرون ببر سرگرم باش شاد باش اینکار را کردم اما او گفت غلط میکنی بيرون بروی .به خدا ازاين وضعيت خسته شدم.همش تكيه كلامش اينه كه" يك لگد مي زنم و از خانه مي اندازمت بيرون".
من كه كسي را ندارم تا ازحقم دفاع كند.مهريه ام اینقدر پایین است (پایین نبود من برد محضر و تبدیل به ۱۴ سکه کرد!!!))که اگر طلاقمم بدهد من بيچاره چيزي ندارم با اين حال اينقدر عذابم داده كه راضي به طلاق هستم اما او قبول نمي كند و مي گويد چه كسي را پيدا كنم اين بچه را نگهدارد.درك وضعيت من خيلي سخته و كسي نمي دونه من چي مي كشم.من زن بدي براي همسرم نبودم.اگر زشت و بدهيكل و بداخلاق و بهانه گير بودم و يا مثل خودش خيانتكار بودم دلم نمي سوخت.((البته من هرگز دلم نمی خواهد خ.یا.نت را با خ.ی.انت جواب بدهم ))((محاله به گناه آلوده بشوم چون در ذات و تربیت خانوادگی ام نیست ))
گناهم فقط اينه كه زيادي همسرم را دوست داشتم.هيچوقت مانعي براي مسافرت هاي متعدد مجردي اش نبودم.هيچ وقت نگذاشتم در زندگي بهش بد بگذره و احساس كمبود كنه.توخونه از هر نظر تامينش كردم تا در آسايش باشه اماهمسرم يك گرگ به تمام معناست . حيله گر و شارلاتان.هرچی فکر می کنم هیچی کم نگذاشتم و ازنظر ظاهری و خانمی مورد تحسین اقوام و دوستانش بودم و هستم.شما اگر من را از نزدیک ببینید از طرز صحبت کردن و نگاهم می فهمید من چه شخصیتی دارم . چهره ام نشان می دهد که من چقدر اروم و به قول دوستان همسرم مظلومم.نباید از خودم تعریف کنم.گفت ورزش نرو /گفتم چشم . گفت با خانواده ات قطع رابطه کن گفتم به خاطر تو و بچه چشم /گفت از خانه بیرون نرو گفتم چشم .حق خرید نان یا مواد غذایی هم ندارم .بیچاره همش تو شک و بدگمانی است و استرس به من وارد می کند.تازه فهمیدم این بد گمانی ها مال این است که خودش مرد کثیفی است.مي گوييد بي تفاوت باشم اما مگر مي شود ؟ وقتی اطمينان دارم او با زن ديگري است و با هم مسافرت مي روند و هر روز همديگر را مي بينند و برايش خانه گرفته و خوشگذراني مي كنند و تا نيمه شب نزد اوست مگر مي شود بي تفاوت بود؟مگر مي شود فكر و خيال نكرد ؟راه جدايي هم كه مسدوده پس چه كنم؟قلبم تکه تکه شده.يا درخانه نيست و وقتي هم كه هست با خانم دوست دخترشون "اس ام اس" بازي مي كنه و يا می پره می ره یک گوشه صحبت می کنه.
شما نمی دونید اينها يعني چي؟همسرم بوی ز.ن دیگری می دهد.وقتی به خواستگاری ام آمد گفتم من فقط نجابت می خواهم.فقط شوهرم نجیب و پاک و وفادار باشه (او هیچی نداشت نه خانه نه ماشین ...)الان متعجب ماندم.خدایا منی که دلم می خواست شوهرم نجیب و پاک باشه حالا هرزه ترین مرد است.من تو عمرم با هیچ پسر یا مردی دوست نبودم این حقم نبود.شاید اگر مثل او بودم دلم نمی سوخت. خلاصه در شرایط بدی هستم.هرروز یک ماجرای جدید در زندگی من رخ می ده.شوهرم حرفهای ناشایستی می زنه همش ادعا میکنه مرد خوبیه و من هرچی با زبان خوش و خنده به او می گویم.اقای من.قربونت برم اگر مرا نمی خواهی کاری نداره با شادی می رویم از هم جدا می شویم.من از زندگی ات می روم کنار تا تو هم بدون هیچ دردسری با هركسي كه مي خواهي باشي .راستش را بخواهید پیش خودم می گویم الان که جوانم ولم کنه بهتر از اینکه ده سال دیگر من را ول کنه /الان اگر ط..لاق بده شاید بتونم یک زندگی ديگري براي خودم دست و پا کنم.
به نظرم مردی که ه.ر.زه شد مثل سیگار کشیدن معتاد میشه و نمی تونه ترک کنه . چشم او همش تو خیابون دنبال زنهاست . من کنارش نشستم زنها را با چشمانش می خوره
هرچی با زبون شیرین و نوازش ازش درخواست میکنم اگر نمی خواهی مردی و صاحب اختیار
بیا برویم با شادی از هم جدا بشویم .یک امضا کن و تمام ...
البته با ط..لاق گرفتن من بدبخت می شوم چون خانواده دلسوز و خوبی ندارم و نمی دونم چه سرنوشتی در انتظارم خواهد بود اما با ادامه این زندگی احتمال اینکه در اینده بیماریهای فراوانی را او برایم به ارمغان بیارد کم نیست !!!!سلامتی ام در خطره ..ریسک محسوب میشه !!
درمقابل او هم ابراز دوست داشتن می کنه .خیلی گستاخه و همش می گوید پاکم وتو اشتباه میکنی ..مني كه او را هميشه غرق بوسه می کردم .صبح ها ابمیوه تازه ناشتا به او می دادم .جوراب پایش می کردم و خیلی کارها که مطمئنم زنان دیگر برای همسرشان انجام نمی دهند.چقدر اقا اقا می کردم چقدر احترام می گذاشتم مثل پروانه دورش می گشتم الان اين حقم نيست.خ .یا.نت درد بزرگ و گناه نابخشودنی است الهی هیچکسی حال من را تجربه نکنه.به نظرشما چه بايد كرد؟
من مرغي اسيردر قفس اين مرد بي انصاف و جلاد كه نمي دانم ايا از اين قفس رهايي خواهم يافت يا اگر رهايي يابم با بال و پر شكسته ياراي پرواز دارم يا خير؟
چند وقتيه دوستان خوبي در اينترنت يافتم كه ياري ام داده اند و قوت قلبم بوده اند. نمي دانم اين دوستي ها مي تواند براي آينده زندگي ام مفيد باشد؟من با داشتن دوست آرامش پیدا می کنم و تحمل این وضعیت بغرنج برام راحتتر می شه/البته من می ترسم انها را وارد زندگی واقعی ام کنم و به همین اینترنت و دنیای مجازی محدود می شود ...
دل و جرات می خواهد .خودتون می دونید من دست از پا خطا کنم قانون حکم سن گ سار را برایم اجرا خواهد کرد .....خداییش خیلی هم بی عرضه هستم تو عمرم با هیچ مردی دوست نبودم . و تنها مردی که دیدم همسرم بوده است .
راه حل خودم :::
۱- بی تفاوت باشم . و این ریسک را بپذیرم و با بیما ری هایی که از طریق همسرم به من منتقل می شود تن دهم .تنهایی ودعوا و خشونتش را به خاطر بچه ام به جان بخرم و سعی کنم بهانه دستش ندهم ..اما همیشه در منزل ما برای دعوا کردن بهانه وجود دارد .
۲- منم مثل او بشم . یک دوست پسر خوب (خودتون می دونید دوست پسر بسیار خطرناکه امکان داره بدجور به ادم ضربه بزنه /ادم خوب پیدا کردن و به پست ادم یک فرد با خدا و فهمیده و انسان بخوره /.خیلی احتمالش کمه /شاید یک فرد اخاذ پیدا بشه منم که پولی ندارم بدهم /و حکم سن گ سار اجرا بشه ..
*************۳-برای همیشه ترکش کنم .خودش در اینده مجبور میشه طلاقم بده ...طلاق بگیرم
۴-نمی دونم ........به خدا گیج شدم ..........مطمئنم ۶ سال بعد زن می اوره تو خانه و جلو چشم من ....ان موقع سنی از من گذشته و همه درها بسته شده ......الان جوانم /.
منتظر نظرات شما دوستان خوبم هستم